قزوین و ما ادراک ما قزوین

سلام

این داستان رو پسر خالم برام تعریف میکنه راست و دروغش پای خودش به من هیچ ربطی نداره...

چند ساله پیش با فامیلا عازم شمال شده بودیم که از شهر مقدس قزوین باید رد میشدیم نزدیکیایه قزوین یکی از ماشینا خراب شده بود . حالا این فامیلایه ما هم یکی از یکی چلمنگ تر در حال ور رفتن با موتور و معامله ماشین بودن که یکی از افراد بومی منطقه اینا رو می بینه و میاد که کمک اینا کنه .. خلاصه بعد از کلی مکافات ماشین رو راه میندازن و اماده حرکت میشن که این هوخشتره داستان ما بهشون گیر داده بود که بالام جان الان دیر وقته شب بیایید خونه ما صبح حرکت کنید ... ریش سفیادیه فامیل که میبینن وضعیت  قرمزه کلی بهونه مندراوردی در میارن که جون من کوتاه بیا ما عجله داریم باید بریم ... حالا جالب اینه که بعد از اینکه حرکت میکنن یارو ولکن قضیه نبوده تخته گاز دنبالشون میومده وهی بوق میزده ...

جزئیات کامل این داستان رو پسر خاله من بیان نکرده تا حالا ولی من فکر میکنم  اون مدتی که در حال تعمیر ماشین بودن خالی از ماجرا نبوده ... حالا شاید خودش اومد و تو نظرات یه چیزی گفت ...

نظرات 5 + ارسال نظر
بهناز دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:03 ب.ظ http://manteghi.blogsky.com

سلام صالح متشکر که اومدی ولی من به هیچکس رای ندادم چه برسه به احمدی نژاد ... راستی طنز ابراهیم نبوی هم جالب بود

حسین سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:33 ق.ظ http://manteghi.blogsky.com

تو داری اشتباه میکنی ..تو توی وبلاگ دیگرم نظر دادی میخوای برو نگاه کن ( http://manvataghi.blogsky.com ) زود هم حرف نزن ...در ضمن شما اسلام ناب محمدی خودتان را داشته باشید و ما هم اسلام من دراوردی خودمان ... چون حوصله بحث با امثال شما رو ندارم ... نه اینکه فکر کنی که کم خواهم آورد نه ..چون شماها اصلا منطق سرتان نیست.. خداحافظ ( اگه میخوای برو تو قسمت نظرات وبلاگم ببین که چقدر با امثال تو بحث کرده ام )

حسیــــــــــن سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:18 ب.ظ http://manteghi.blogsky.com


آره تو و امثال تو همتون تکید اصلا تک چیه ... تکیده اید.. همتون تک اوردین ... همتون تک تیراندازین تکاورین به تکایا رونق میدین... شوخی کردم ..ببین حوصله بحث دیگه ندارم من فقط می نویسم میخوای قبول کن نمیخوای هم.... در ضمن برو قسمتای پایین وبلاگم و پرسش و پاسخ منو با حزب الاهیها بخون

eli سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:33 ب.ظ http://eli-noonoo.blogfa.com

سلام
نظرات من از شما بیشتر
ای قالب قشنگ
ای بد سلیقه

سیدحسین سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:40 ق.ظ



ببین صالح تا حالا با مخالفانم خیلی با احترام حرف میزدم ولی وقتی می بینم شماها هیچی حالیتون نیست و برداشتهای غلط تو ذهنتونه .. نمی تونم دیگه باادب صحبت کنم.. بیچاره مفلوک توی وب سرخ نظرت رو خوندم .. ای بدبخت من اگه دنبال نشون دادن خودم بودم میتونستم خیلی کارای دیگه هم انجام بدم مث خایه مالی که تو انجام میدی و همیشه هم امثال شما میخوان با پاچه خواری ولی امر مسلمین و ... به یه جاهایی برسند تا یا معروف بشن و یا به یه پستی برسن .. اگه کسانی که ساز مخالف میزنن برای عقده ی معروف شدنه پس به رهبران ج ا بگو با دنیا این همه ساز مخالف نزنن و با دنیا راه بیان به قوانین احترام بذارن.. آخه بیچاره فلک زده تویی که مخالف همه چی هستی مخالف آزادی مخالف حقوق بشر مخالف آمریکا مخالف اگه اینهمه با دنیا مخالفت نمی کردین چه بسا الان 100 تا نیروگاه اتمی داشتیم... نه اخوی ما برای معروف شدن مخالفت نمی کنیم .. همونطور که حسین هم با یزید مخالفت کرد ما هم مخالف یزید دورانیم.. ..راستی آقای سرخ شما گفتید که ایشون خودش رو مبارز میدونه وبه این کاریکاتور اعتراض نمی کنه .. اگه اعتراض یعنی مشت و لگد زدن به دنیا و آتش زدن سفارت .. نه داداش من من اعتراض نمی کنم من مبارز نیستم اگه مبارزه یعنی وحشی بازی .. شما فک میکنید هرکس مثل شماها از خودش وحشی بازی دراورد اون آزادس اون مبارزه... نه عزیزم اشتباه بهت فهموندند این کار الاغ و گاوه... نمیخوام به کسی توهین کنم ولی طرز بیان شما .. من رو وادار میکنه اینطوری صحبت کنم .. نمیدونم چرا شماها نمی خواین بفهمین واقعا نمیدونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد