بشاش باش تا دنیا نیز به تو بشاشد ...

بعد از مدتی باز حسش اومد بیام اراجیف تحویل ملت بدم ..

بعد از حدود یک سال امروز قرار بود همکلاسی دوره ابتداییم رو ببینم .. قرار گزاشته بودیم بریم درکه !!

ما هم مثل ... خولا از بوق سگ بیداره شده بودیم دنبال این لنگه اون لنگه جوراب بودیم اخر هم جوراب یه بنده خدایی رو پوشیدم

مگه صبح جمعه تاکسی گیر میاد اخه ؟؟

بعد از مدتی نچندان کوتاه تاکسی  اومد مارو برد اریاشهر ... امروز فهمیدم که صبح جمعه هم امکان دعوایه تاکسیایه خطی وجود داره .. کلی علامت استفهام و سوال داشتم که امروز با این رویداد بزرگ برام قابل فهم شدن .. مثلا اگه ادمی فحش خوار مادر به کسی بده نه فقط فحش خواهد شنید بلکه منتظر یه مشت ابدار هم باید بشینه .. یا اینکه زنجیر ماشین فقط برایه قفل کردن فرمون نیست بلکه برای نرم کردن استخونایه شخص فحاش هم به کار میره ..

خلاصه رسیدیم شهرک غرب حالا بماند راننده چقدر فک زد اول صبحی ..

شاهین جان هم بعد تاخیر ۱۰ دقیقه ای اومد سر قرار  .. با اینکه کلی اصرار کردم ماچم کنه ولی اون راغب نبود و میگفت : بابا جان مگه تو گییی؟؟

امروز از صبحش تا الانش برای من کلی تجربه بود کلی به معلومات عمومیم اضافه شد ..

اینکه چطور میشه با یه شوخی شهرستانی خیلی ساده یه جوون رو فرستاد اون دنیا ..

یا هرچی از کوه بالاتر بریم نه تنها ارتفاع بالاتر میره و فشار بیشتر میشه بلکه قیمت قاقالی لی هایه مغازه ها هم بالا میره ..

هرچی بالاتر بری طبیعتا روسری و مقنعه ها کمتر میشه (ما هم که اصلا هیز نیستیم)

هرچی ارتفاع بیشتر بشه باتریا شارجشون زودتر خالی میشه !!

خلاصه امروز کلی خوش گزشت جایه همتون خالی ایشالله که قسمت بشه شما هم برید ماروهم دعا کنید ..

یاحق ...