به نام او 

 تو یک دوره ای از زندگیم مسواک زدن برام معنی نداشت، بعد ها هم که معنی دار شد، هم معنی با مسواک زدن دیگران نبود ! فلسفی شدم نه؟؟

دوره ای که میگم مسواک توش برام معنی نداشت مال زمانیه که تمام نگرانیام امتحان اخر سال و مشق شب و نمره امتحان کلاسیم بود .. مال اون روتین دوست داشتنی که با پرت کردن کیف و لباس مدرسه دم در اتاق شروع میشد و با جوراب لنگه به لنگه دنبال جدول کلاسی ساعت 7:15 صبح گشتن تموم میشد .. 

اون زمان به نظرم حرف مسخره ای میومد که ادم باید به ظاهرش اهمیت بده و برای سلامتیش روزی 2بار مسواک بزنه !! با خودم میگفتم کلا مسواک زدن مال عروسی رفتنه ادم واسه خوابیدن و مدرسه رفتن که مسواک نمیزنه ! میزنه ؟

خلاصه اینکه وقتیم شروع به مسواک زدن کردم، از کرم زدن دندونم نبود ولی جالب اینکه خیلی با حرص و ولع مسواک میزدم یه جوری میزدم که انگار یک عمریه که مسواک میزنم فکر کنم برا همینم بود که دوهفته یه بار مسواکم میپوسید !!

من مسواک میزدم تا طعم و بوی سیگار از دهنم پاک بشه .. میزدم که مبادا فامیلی بگه فلانی سیگاری شده .. میزدم تا .............

1 هفته است سیگار نکشیدم، دلم تنگشه

جالبه نه ؟ واسه دلتنگیام سیگار میکشیدم الان واسه خود لعنتیش دلتنگم.  

-------------------

 

خیلی وقت بود اینجا سر نزده بودم، کلا خیلی وقته فارسی چیزی ننوشتم به جاش تا دلتون بخواهد عربی نوشتم شاید بعدا اونارو هم اینجا گزاشتم.