تصمیم کبری

سلام

ادم تو سن من خیلی اسون میتونه بعضی از تصمیما رو بگیره ..

مثلا من با اراده خودم و با تصمیم جدی خودم تعیین میکنم که کی برم دستشویی یا کی نهار و شام بخورم یا چی بوخورم !!

ولی بعضی وقتا موضوعی که میخواهیم درباره اش تصمیم بگیریم یه کمی  از هیکل و سن و تجربمون گنده تره ...

اینجاست که احساس میکنیم مثل خر تو گل گیرکردیم و ارزو میکنیم به جایه اینکه درباره تصمیم کبری شر و ور تو کتاب نوشته بودن راهش رو یاد داده بودن .

بگزریم ..

تا حالا شده به مرور زمان و در حین تکامل تدریجیتون (تبدیل به نره غول بی مصرف) احساس کنید که به چیزایی علاقه پیدا کردید که قبلا متنفر بودید ازشون ؟؟

از باب مثال یه مدتیه افتادیم تو خط شعر خوندن و شعر نوشتن یه همین مناسبت میخواهم چند بیت خوشکل براتون نقل کنم .. البته شعرایی که خودم مینویسم رو الان نمیزارم به خاطر مسائل بهداشتی !!

از نگاه من، بهترین نامی

خسته از راه بی سرانجامی

اخرین عاشق، اخرین همراه

از شب یلدا، پل بزن تا ماه

حجم اغوشت، وسعت دریاست

بی تو این عاشق، قایقی تنهاست 

یغما گلرویی

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ق.ظ http://khiabooni.blogsky.com

ببین تا حالا شده عاشق بشی بعداْ متنفر بشی مثل من که یکی رو دوسش داشتم اما دیگه نه محبتش رو توو دلم دارم نه خودش رو در کنار خودم به مردم علاقه داشتم دیگه علاقه ندارم منظورم همشون نیست ها!!! از صدر در صدشون یه ۹۹ درصدشون (خیلی ببخشید) از اوون عده ای که جامعه رو - افکار مردم رو - روحیه و امید مردم رو و حتی حسابهای بانکی مردم رو به گند کشیدن منم تصمیم گرفتم دیگه فقط به خدا و خودم فکر کنم اما نه اینکه خودخواه باشم از خدا خواستم کمک کنه...

موفق باشی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد